از وقتی یادمه تهران با تمام تیرگی ها ، تاریکی ها و سختی هایی که داره، یه ویژگی خاص واسم داشته که مطمین هستم اگر هر جای دنیا باشم، این ویژگی برام منحصر بفرد خواهد بود و هیچوقت عوض نخواهد شد و تحت هیچ شرایطی فراموش نخواهم کرد؛ مخصوصا که همیشه وقتی میخوام با خودم تنها باشم، یا با خونواده م میرم بیرون، یا دوستام رو بیرون از خونه دعوت میکنم یا بالعکس، معمولا شبها انجام میدم.
یادمه زمانی که برای کنکور درس میخوندم؛ شبها برای استراحت میرفتم با ماشین دور میزدم یا فقط قدم میزدم تا آرامشش ذهنمو آروم کنه. یه زمانی هم که صبح ها میرفتم سربازی و عصرها میرفتم سرکار تا آخرشب، فقط یه فرصت نیم ساعته برای لذت بردن از زندگیم داشتم که اون هم شب موقع برگشت به خونه بود.
تجربه ی تعداد زیادی دورهمی، قرارهای دونفره و چند نفره که اکثرا در شب های تهران سپری شدند؛ یا بخش زیادی از تفریحات خونوادگی به همراه پدر و مادرم در همین شبهای تهران سپری شدند.
خیلی از اوقات فراغتم که بدلیل مشغله های کاری در طی روز نمیتونستم ورزش کنم، شبها به پیاده روی و دویدن دور پارکهای مختلف گذشت، یا تجربه های ناب پیاده روی تو بام های مختلف تهران و رستوران گردی های شبانه، پیاده روی اطراف دریاچه چیتگر، گیر کردن تو ترافیک آریا شهر، نمای برچ میلاد از اتوبان همت، یا رانندگی شبانه تو تونل رسالت یا طبقه دوم اتوبان صدر!
بعضی وقتها واقعا میمونم! جنب و جوش روزهای تهران رو باور کنم؟ یا آرامش و سکوت شب هاشو ؟! یه تناقض عجیبی بین این دو هست ..
چندتا از تصاویری که خودم ثبت کردم رو در ادامه میذارم، البته طبق معمول این صفحه بروز میشه و تجربه های بعدیم رو بهش اضافه می کنم.